



قبل از اینکه بخواهم برخی از اصول شخصی خودم در عکاسی و زیبایی ادراکی طبیعت را تعریف کنم.
اساس علاقه مجدد من به عکاسی واقعاً سنگ تمام گذاشته شد. با تولد پسرم مطمئناً هیچ چیز در این جهان زیباتر و وحشتناکتر از تولد یک کودک نیست؟ پسرم زیباترین مکاشفه و تأیید زندگی من است که برای همیشه از مادر زیبا و شگفت انگیز او سپاسگزارم. او مظهر زنی با دست، قلب و سر پر از لطف است. من برای همیشه مدیون او هستم، مهم نیست مسیرهایمان ما را به کجا می برد. فقط امیدوارم روزی بالاخره بتوانم او را به خودم افتخار کنم؟ من حتی ممکن است یک یا دو چاپ را بفروشم؟ من فقط می توانم پسرم را بشنوم که می گوید "اوه بابا، چرا این را گذاشتی؟" اما زندگی واقعاً برای من از زمانی که او به دنیا آمد شروع شد.
فلسفه خاص من در مورد عکاسی این است که بتوانم احساسات صحنه را به بیننده منتقل کنم. ساکت بودن در تصویرسازی، آرام و مراقبه. انعکاسی و درون نگر.
عکاسی گل خودم بیشتر از عکس نمونه های گیاه شناسی است! تاثیرات اصلی من ایموگن کانینگهام، ادوارد کوینبرگ و ران ون دونگن هستند. من سعی می کنم جوهر ناب و آرامش شکوفه را بیان کنم. جداسازی خطوط حسی و رنگ های تند و پر جنب و جوش. انتزاع طبیعی این عناصر در یک ترکیب واحد. با این حال، ممکن است که این امر از شناسایی شکوفه خاص کم کند. اما از زیبایی آن کم نمی کند.


